«وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ ؛ و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند یا به خود ستم كنند، به یاد خدا مىافتند و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىكنند و كیست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟»
پیامبر فرمودند: چرا گریه مىكنى؟ عرض كرد: یا رسول الله، دم در، جوانى خوش صورت و رنگ خوب، چنان بر جوانى خودش گریه مىكند كه مثل زن پسر مرده و مىخواهد به حضورتان مشرف شود؛ حضرت فرمودند: آن جوان را بیاور؛ معاذ رفت و جوان را حاضر كرد؛ پس جوان سلام عرض كرد، حضرت جواب فرمودند، سپس فرمودند: چه چیز سبب گریه تو شده؟
عرض كرد: چطور گریه نكنم كه گناهانی را مرتكب شدهام كه اگر خداوند عالم مرا به بعضى از آنها مؤاخذه کند مرا داخل جهنم مىكند و من چنین مىبینم كه به زودى مرا مؤاخذه خواهد فرمود و ابداً این گناهان را نخواهد بخشید!
حضرت فرمودند: آیا برای خدا شریك قرار دادى؟ عرض كرد: پناه مىبرم به خدا از اینكه به خداى خود شریك قرار دهم.
حضرت فرمودند: آیا نفسى را كشتهاى كه خداوند قتلش را حرام فرموده است؟ عرض كرد: نه.
فرمودند: خداوند گناهان تو رامىبخشد، اگرچه به بزرگى كوهها باشد!
جوان عرض كرد: گناهان من از كوهها بزرگتر است!
حضرت فرمودند: خداوند مىبخشد اگر چه مثل هفت زمین و دریاهاى آن و ریگهاى آن و درختان آن و آنچه در آن از مخلوقات است بوده باشد!
جوان گناهكار عرض كرد: گناهان من از همه اینها بزرگتر است!
پس حضرت فرمود كه مىبخشد خداوند گناهان تو را، اگرچه به قدر آسمانها و ستارگان و به قدر عرش و كرسى باشد!
جوان گناهكار عرض كرد: گناهان من از اینها هم بزرگتر است!
معاذ راوى حدیث مىگوید: حضرت نظرى از روی غضب به آن جوان انداختند و فرمودند: وای بر تو! گناهان تو بزرگ است یا پروردگار تو؟!
پس جوان به صورت بر زمین افتاد و گفت: سبحان ربى! چیزى بزرگتر از خداى من نیست، پروردگار بزرگتر است از هر بزرگى یا رسول الله!
پس حضرت فرمودند: پس آیا مىبخشد گناهان عظیم را مگر پروردگار عظیم؟
جوان عرض كرد: نه به خدا قسم! و ساكت شد.
پس حضرت فرمودند: وای بر تو ای جوان! آیا خبر نمىدهى مرا به یكى از گناهانت؟
عرض كرد: خبر مىدهم. من كارم این بود كه هفت سال نبش قبور مىكردم و مردهها را درمىآوردم و كفنهاى آنها را به سرقت می بردم تا اینكه یك دخترى از دختران انصار مرد، او را كه بردند و دفن كردند و شب شد، آمدم به سوى قبر او؛ و آن را نبش كردم و جنازهاش را در آوردم و كفنش را برداشتم و برگشتم؛ در این وقت شیطان مرا وسوسه كرد پس شنیدم كه ناگهان آن مرده مرا صدا كرد، گفت: واى بر تو اى جوان از دیان یوم الدین در روزى كه مرا و تو را براى حساب می آورد، مرا اینطور عریان گذاشتى و كفن مرا بردى و کاری كردى كه روز قیامت جنب از قبر برخیزم؟! پس واى بر جوانى تو از آتش و گمان نمىكنم كه بوى بهشت به مشام تو برسد!
آنگاه آن جوان گناهكار گفت: چه خوب است براى من یا رسول الله؟!
پس آن حضرت فرمودند كه دور شو از من اى فاسق! من مىترسم كه به آتش تو بسوزم، چقدر تو نزدیكى به آتش!
بعد از آن حضرت این کلام را تکرار می فرمودند و اشاره مىكردند بر آن جوان؛ تا اینكه رفت و از نظر حضرت دور شد.
آن جوان رفت از شهر توشهاى برای خود برداشت و به سمت کوهها روانه شد دستهایش را به گردنش بست و مشغول عبادت و مناجات شد، عرض مىكرد:
یا رب! هذا عبدك بهلول و بین یدیك مغلول؛ یا رب! أنت الذى تعرفنى و زل منى ما تعلم. سیدى، یا رب! انى أصبحت من النادمین و أتیت نبیك تائباً فطردنى و زادنى خوفاً، فأسألك باسمك و جلالك و عظم سلطانك أن لا تخیب رجائى، سیدى! و لا تبطل دعائى و لا تقنطنى من رحمتك.
پروردگارا! این بندهات بهلول است كه دست بسته در محضر تو قرار گرفته؛ پروردگارا! تویى كه مرا مىشناسى و لغزشى از من صورت گرفته كه به آن آگاهى؛ سرورم! پروردگارم! پشیمان شدهام و با حال توبه به خدمت پیامبر شرفیاب شدم، ایشان مرا طرد كرد و بر ترس و دلهره من افزود؛ سپس به اسم تو و جلال و عظمت سلطنت تو، از درگاهت تقاضا مىكنم كه امیدم را ناكام نفرمایى، اى سرورم! و دعایم را باطل نسازى و از رحمت خود ناامیدم نگردانى.
پس همیشه به این نحو عرض مىكرد تا چهل روز و شب تمام شد و حالى داشت كه درندهها و حیوانات وحشى كه او را مىدیدند در آنها اثر مىكرد و بر حال او گریه مىكردند!
و بعد از آنكه چهل روز تمام شد، عرض كرد:
اللهم ما فعلت فى حاجتى؟ ان كنت استجبت دعائى و غفرت خطیئتى فأوح الى نبیك و ان لم تستجب لى دعائى و لم تغفر لى خطیئتى و أردت عقوبتى فعجل بنار تحرقنى أو عقوبه فى الدنیا تهلكنى و خلصنى من فضیحه یوم القیامه.
خداوندا! با حاجت و درخواست من چه كردى؟ اگر دعایم را مستجاب فرموده و گناهم را بخشیدهاى، پس به پیامبرت وحى فرما و اگر دعایم را اجابت نفرمودهاى و مورد بخشش قرار ندادهاى و تصمیم بر مجازات من گرفتى، پس هرچه زودتر آتش بفرست تا مرا بسوزاند یا به كیفرى در دنیا دچارم ساز تا مرا هلاك گرداند و مرا از رسوایى روز رستاخیز رهایى بخش.
پس خداوند رحیم تعالى به پیامبر (صلىالله علیه و آله و سلم)، این آیه را فرستاد: والذین اذا فعلوا فاحشه أو ظلموا أنفسهم ؛ یعنى به ارتكاب گناه اعظم از زنا و نبش و اخذ اكفان؛ ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم ؛ یعنى ترسیدند از خداوند و زود توبه كردند؛ و من یغفر الذنوب الا الله ؛ خداوند مىفرماید: آمد به سوى تو، بنده من یا محمد، در حالى كه تائب بود پس او را از پیش خودت راندى، پس او كجا برود و كه را قصد بكند و از كه سؤال بكند كه گناه او را ببخشد غیر از من؟ و بعد از آن خداوند متعال فرمود:
ولم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون(57) ؛ یعنى بر گناه خود - كه زنا اخذ اكفان بود - باقى نماندند اینها، جزاى آنها مغفرت است از پروردگارشان و جناتى است كه تجرى من تحتها الأنهار ؛ در حالى كه همیشگى هستند در آن جنات ؛ و نعم أجر العاملین(58) و چه نیكو است پاداش اهل عمل!
همین كه آیه مباركه نازل شد، حضرت (صلىالله علیه و آله و سلم) بیرون آمد در حالى كه آیه مباركه را با لبخند تلاوت مىفرمودند، پس به اصحاب فرمودند: كیست كه مرا ببرد به نزد آن جوان تائب؟
معاذ عرض كرد: یا رسول الله! شنیدهایم كه او در فلان جا و فلان كوه است. پس حضرت (صلىالله علیه و آله و سلم) با اصحاب تشریف بردند تا رسیدند به آن كوه، پس بالا تشریف برده و آن جوان را جستجو مىفرمودند، پس ناگاه دیدند آن جوان را - چه جوانى؟! - دیدند كه در میان دو سنگ، سرپا ایستاده، دستهایش به گردن بسته، رویش از شدت آفتاب سیاه شده و مژههاى چشمش از گریه تماماً ریخته! عرض مىكند كه:
سیدى! قد أحسنت خلقى و أحسنت صورتى فلیت شعرى ماذا ترید بى، أفى النار تحرفنى اؤ فى جوارك تسكننى؟
اللهم انك قد أكثرت الاحسان الى فأنعمت على، فلیت شعرى، ماذا یكون آخر أمرى، الى الجنه تزفنى، أم الى النار تسوقنى؟
اللهم ان خطیئتى أعظم من السموات و الأرض و من كرسیك الواسع و عرشك العظیم فلیت شعرى تغفر خطیئتى، أم تفضحنى بها یوم القیامه.
سرورم! تو مرا زیبا آفریدى و چهرهام را نیكو نمودى، كاش مىدانستم كه با من چه خواهى كرد؟ آیا در آتش جهنم مىسوزانى یا در جوار خود جایم مىدهى؟ خداوندا! تو بسیار به من احسان فرمودهاى و به من نعمت دادهاى، كاش مىدانستم كه كار و سرنوشتم به كجا خواهد انجامید؟ آیا به سوى بهشتم خواهى برد یا به سوى جهنم سرازیرم خواهى كرد؟ خداوندا! گناه من از آسمان و زمین و كرسى گسترده و عرش بزرگت، وسیعتر است، كاش مىدانستم كه گناهم را عفو مىفرمایى؟ یا روز قیامت به خاطر آن گناه رسوایم مىكنى؟
و به همین منوال مناجات مىكند و خاك بر سرش مىریزد و درندگان صحرا به اطراف و مرغها بالاى سر، صف كشیده به حال او گریه مىكنند!
پس وجود مبارك حضرت (صلىالله علیه و آله و سلم) نزدیك رفته، دستهاى او را با دست مبارك خود گشودند و خاك از سر او پاك فرموده و فرمودند: بشارت باد تو را اى بهلول! تو آزاد كرده خدایى از آتش!
پس به اصحاب فرمود: این جور تدارك بكنید گناهان خود را چنانچه تدارك كرد بهلول.(59)
----------------------------------------------------------------------------------------------
52)سوره آل عمران (3)، آیه 135.
53)أمالى شیخ صدوق، ص 96، مجلس 11، حدیث 76.
54)گریان.
55)درختان.
56)از او گرفتم. (نسخه بدل).
57)سوره آل عمران (3)، آیه 135.
58)سوره آل عمران (3)، آیه 136.
59)تفسیر الصافى فیض كاشانى، 1/382 - 385، چاپ اعلمى، بیروت.
مرحوم شیخ محمد بهاری در یکی
از نوشتههایشان میگویند که دعا و ذکر و شاید نماز، وقتی بیتوجه تکرار
میشود، قساوت میآورد! نماز میخوانیم، نمازِ مایهی قساوت؛ چرا؟ چون در
حال نماز حضور قلب نداریم، توجه نداریم. پس این نماز یا با توجه است، که
مایهی رقت و قرب و لطافت و صفاست؛ یا نمازِ بیتوجه است، که آن وقت به
گفتهی ایشان مایهی قساوت قلب است.[1]
روح دعا و نماز، به حضور قلب است و بدون آن، آثار مهمّ تربیتى و خودسازى و نورانیّت و صفاى روح، كمتر بدست مى آید و این جاى تردید نیست.
به عبارت دیگر، هر میزان که در نماز و دعا حضور قلب داشته باشیم؛ به همان میزان از برکات و آثاری که در روایات به آن اشاره شده است، برخوردار خواهیم شد.
ادامه مطلب
طبقه بندی: گفتمان اعتقادی، شبهات، اخلاق اسلامی،
برچسب ها: حضور قلب، خشوع در نماز، چه کنیم حضور قلب، حضور قلب نماز، نماز، قساوت قلب،
این آیه تلویحاً مىرساند كه برپا داشتن نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر- در مقیاس گسترده و عام- از طریق تشكیل حكومت اسلامی میسّر است؛ و لذا مؤمنان راستین را به این صفت توصیف مىكند كه آنها به هنگام قدرت یافتن و به حكومت رسیدن، این فرائض بزرگ الهى را بر پا مىدارند و اجرا مىكنند؛ و از اینجا نقش حكومت در اصلاح جامعه، از دیدگاه اسلام روشن مىشود.[1]
احیای سنت حسنه اعتکاف یکی از دستاوردها و رویشهای انقلاب اسلامی، است که با توجه به آیه فوق میتواند یک علامت خوب برای صحیح بودن جهت گیری انقلاب ما باشد نکتهای که مقام معظم رهبری نیز سال گذشته، در دیدار اعضای ستاد مرکزی اعتکاف و اعضای سوّمین جشنوارهی سراسری علمی فرهنگی اعتکاف اینگونه بدان اشاره فرمودند:
ادامه مطلب
طبقه بندی: مناسبتها،
برچسب ها: اعتکاف، رویش های انقلاب، انقلاب و اعتکاب،

روایاتی که در آن از قیام، قبل از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه نهی شده است. مانند روایتی از امام صادق علیه السلام که می فرمایند:: «كُلُّ رایَةٍ تَرْفَعُ قَبْلَ قِیامِ الْقائِمِ فَصاحِبُها طاغُوتٌ یَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ هر پرچمى قبل از قیام قائم علیه السلام برافراشته شود صاحب آن طاغوتى است كه غیر خداوند متعال را پرستش مى كند.»[1]
یا روایتی که امام صادق می فرمایند:
ادامه مطلب
طبقه بندی: مباحث اعتقادی، شبهات اعتقادی، شبهات،
برچسب ها: حکومت اسلامی، انقلاب اسلامی، قیام های باطل، ابومسلم خراسانی،